خیلی تنها

دلگیرم از اون دوستایی که دوست نبودن دشمن من بودن

شنیدن حرفایی که برام اهمیت نداشت اما یه سری باور کردن

ویه سری باور نکردن برام سخت بود

فهمیدم بیخود دوسال با کسایی بودم که به ظاهر دوست بودن

ولی در باطن دشمن من بودن

از هر ترفندی استفاده کردن تا خراب کنن

شاید این دعواها ومشکلات باعث شد اونارو بشناسم

بهفمم چی گفتن پشتم

من اگه بد باشم برای خودم بدم اگه خوب باشم بازم برای خودم خوبم

از اول میدونستم دنیای مجازی کم اهمیته

ولی وابسته اش شدم

دل بستم به دوستایی که خداروشکر اون دوستان خوب بودن

امادوستایی که خنجر زدن رو میسپارم به خدا

من خطایی نکردم بخوام بترسم

خداخودش اون بالاست ترسی ندارم از حرفای اونا

چون ایندم دست اونا نیست دست خودمه

بهار هم _{گذشت ...}

وَ پیراهن ِ هیچ فصلی ...

خیس تر از بهاری نخواهد شد ...

که عاشقت شدم

"دوستت دارم"

هنوزم توخونه قلب ما ست

اقاجون خوبم رفتی دردهات پایان پیدا کرد

اقاجون مهربونم قربون اون دستات بشم که تااخرین لحظه

توان داشت

پدر بزرگم فوت کرد روز 17 تیر

اقاجونم مهربونم رفت از پیش ما

برای شادی روحش صلوات بفرستین

اقاجون ............

چه شب ها تا سپیده دردکشیدی

ندای یاعلی بارب کشیدی

بخواب اروم پدر جان درمزارت

که پایان یافت همه ی دردهایت